دانشجوی ترم صفری

تکرار مکررات همیشگی

من
دانشجوی ترم صفری

تکرار مکررات همیشگی

دیشب با بچه ها دور هم جمع شدیم و تا سه صبح حرف زدیم .

و واقعا حسرت خوردم ازاینکه دوران دانشجویی بعضیا چقدر بهشون خوش‌میگذره و تفریح دارن و کلی دوست چ دختر چ پسر دارن و مال من تباهه پرومکس بود جز همون یه روز و نیم مجلس واقعا تفریح خاصی نداشتیم ...

تازه این اشنامون کلا دختریه ک با هرکی صمیمی نمیشه و خیلی ادم سختیه و تا با کسی صمیمی نشه اصلا گرم نمیگیره و حالا این فرد اکیپ داره و قشنگ با پسرای اکیپشون دوستن و خیلی باهم خوبن حالا من با پسرای کلاس ک هیچی کلا صحبت خاصی هم نکردیممم چ‌برسه اکیپ و دوستی و از این مزخرفات .

میدونی بیشتر از این ناراحتم ک نمیتونم دلخوش باشم به داشته هام همش حس میکنم یه چیزی کمه خودم‌کمم چ باطنی ک‌پر از خجالت و استرسم چ ظاهری حتی اگر بهم بگن اوکیم .

این حرفارو همش تکرار مکررات میکنم اما سخته برام اینکه چیزایی ک‌تو ذهنمه خیلیاش هیچوقت محقق نمیشه

و میدونم ته این دنیا هیچی نیست الان منتظرم ک‌ارشد چ امتحانا تموم شه برم سرکار اما میدونم حتی اگه سرکار برم ک قطعا نصف ارزوم تحقق پیدا کرده تنهایی بیچارم میکند

اگرچه که مبحث دیشب کامل حول‌محور این بود که هیچ‌ رل بودنی بدون رابطه جنسی نخواهد بود و من کاملا دورشو خط کشیدم

ولی خب میدونم پیدا کردن رفیق باب دل هم سخته ک اونم ممکنه به مباحث حاشیه ای کشیده شه فهمیدم ن ادم رل زدنم نه میتونم تنهایی رو طاقت بیارم اند ایتس ریلی تریبل فور‌می

پیدا کردن دلخوشی و حال‌ خوب بدون هیچ دلیلی سخته حس خوب ادامه دادن انگیزه داشتن تو تنهایی واقعا سخته و نمیخوام اما مجبورم و این شدیدا مرا می ازارد



تاريخ : دوشنبه سوم بهمن ۱۴۰۱ | 15:58 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.