دانشجوی ترم صفری

تکاندن خود

من
دانشجوی ترم صفری

تکاندن خود

امروز بالاخره یه تکونی به خودم دادم تا فصل هفت اموزش افترافکتمو دیدم . اتاقم تمیز و مرتب کردم خودمم درست و حسابی مرتب کردم خلاصه امروز اوکی بودممممم. احتمالا دیگه چتو تا یه مدتی بزارم کنار چون این چن وقت آدمی که بتونم باش مدت زیاد چت‌کنم و خیلی حس خوبی داشته باشم پیدا نکردم . به نظرم شاید از اینجا چیزی در نیاد و داشتم فک میکردم پس از کجا در میاد...

 

.

.

.

دیشب اینارو نوشتم که یهو هم میخاستم پست کنم نت زارت رفتتت امروزم که داره میشه فردا فعلا فقط یه صفحه مشق زبانووو کامل کردم اگه خدا و خودم همکاری کنیم دو صفحه میکنم که هشت صفحه میمونهههه . افتر امشب کار نکردم اصلا رفتیم بیرون و طبق معمول داشتیم با خواهر بازی میکردیم تو گوشی یهو دیدم یکی بالا سرمونه دیدم یه پسر بچه بود داره نگامون میکنه دیگه من خیلی معذب بودم گفتم حاجی بیا توام بازی خلاصه از ما بهتر بود خواهر هم که وقتی در رقابت میگیره پرتلاششش میشه و بدین صورت که من فقط از ربات بردم و سوم شدم پسر بچه دوم و فاطمه اول .

طبیعتا اگه پسر بچه نبود و بزرگ بود دعوتش نمیکردم یا حتی اگه درخواست بازی میکرد هم قبول نمیکردم ولی خب به نظرم باحال میشه یهو بازی کنی هرچند خجالت این اجازه رو نده🗿

 

 



تاريخ : یکشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۱ | 0:56 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.