شنبه خواهرجانو بردیمش بجنورد به نظرم شهر قشنگ و گوگولیی بود و تنها مشکلش آبشه . ولی در کل به نظرم شهر خوبیه امیدوارم این چن روزو کلی حال کنه دور از خانه و کاشانه. شنبه صبح ساعت ششو نیم صبح راه افتادیم شش و نیم عصرم برگشتیم یه سفر دوازده ساعته با کلی مناظر دیدنی بش قاراداش و بابا امان و پارک شهرشونو و خونه یکی از دوستان
یکشنبه هم فقططط خوابیدم و شب رفتم بیرون و یه طراحی کشیدم و با ترکیب اکولایزر و این حرفا با یه اهنگ خفننن درستش کردم وسطش سر یه اتفاقی همینطوری هم اشکام میریخت هم درست میکردم فقط خداخدا میکردم اون لحظه کسی وارد اتاق نشه اصلا دوس ندارم جلو خانواده گریه کنم چقدر بده ک ادم گاهی ضعیف میشه .
تاريخ : دوشنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۱ | 4:4 | نویسنده : من |