پنج شنبه و جمعه ک رفتم کوه یامان داغی تو نزدیکای بجنورد بت شدت زیبا و سرسبزززز و راهش البته واقعا سخت هم بود چون کوله ام واقعا سنگین بود با اینکه من چادر ورنداشتم . دو ساعت طول کشید بعد ک رسیدیم تو کوه دیگه عکس گرفتیم و دور آتیش جمع شدیم یکی از بچه های گروه هم جوک میگفت یک جوکای بی مزه ای که آدم از خنکیش خندش میگرفت و البته اون طرف خودش آدن طنازی بود و چرت وپرتاشم خنده دار بود وواقعا خوشم میاد از ادمایی که تو زندگیشون سختی زیاد دارن اما وجهه طنز و اجتماعی بودنشونو حفظ میکنن و باعث خنده و شادی بقیه میشن این خیلی جذابه
جای واقعا جذاب و سرسبز و خوشگلی بود ولی واقعا این مهمه که هم گروهیام چطور باشن یه بخشش مکانه اما یه بخش اصلیشم خوش و بش کردن باآدمای دیگس با اینکه خب خانواده ی خود آدم باشن بیشتر بهش خوش میگذره اما اینسریم ک تنها بودم و با خانواده ی دوستمم بودم خوب بود ولی خب قطعا خانواده خود آدم یه چیز دیگس ❤️
یه دکتری هم تو گروه بود ک ما با ماشین این اقا بودیم یه آدم به شدت مسئولیت پذیری بود که دیگه به شدت کمک میکرد و مهربون بود به نظرم یه جاهایی افراطه البته . به نظرم مهربونی تا وقتی خوبه که خودت اذیت نشی . ولی خب ازش ممنونم کمعنی انسان بودنو معنی کرد واقعا .
دیگع اینکه یحتمل بعد امتحانا چه باخانواده چ بی خانواده چ دوستا چ هرچی باید برم سفر شده تنهام شده میرم👩🦯👩🦯😂😐