دانشجوی ترم صفری

دانشجوی ترم صفری | دی ۱۴۰۰

من
دانشجوی ترم صفری

همچنان هیاهوی امتحانات

این ترم نمره های قشنگ قطاررر ردیف میشه امیدوارم درحد معقول باشه حتی اگه الف نشه😑😂

دو تا رمان خوندم بسیییی قشنگ بود خیلی دوس دارم اینکه تو رمانا غرق میشم و کلا زندگی و اینا همه برام متوقف میشه شاید از یه لحظایی خوب نباشه البته چون هم یه سری جاهاش اینقدر هیجان انگیز و جذاب و عاشقانس ادم دیگه شوق نداره تو زندگی واقعیش بیاره از یه طرفیم همش میترسی ک هیچوقت اون حسای خوبو خودت تجربه نکنی 

به هرحال نتیجه ای ندارم اینکه بگم اره تصمیم گرفتم که دنبال رل و عشق و اینا بگردم یا اینکه کلا دنبال نرم و تا ابد تنها باشم هیچ هیچ هیچ ایده ای ندارم و اصلا نمیدونم چی درسته چی غلط . من خودمم روز درمیون دوست داشتنی میدونم فرداش نمیدونم .

ولی خدایی  اینکه غریبه توی خیابون بگه خوشگلی واقعا حس خوبی میده هرچند یه چیز ساده باشه و گاهی اوقات شاید واقعی نباشه ولی باحال بوده :)

 



تاريخ : دوشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۰ | 19:48 | نویسنده : من |

جزااااا

پنج دیقه دیگه امتحانه امیدوارم این امتحان وحشتناکککک جزا تموم شه برههه به خوشی و نمره اوکیی بگیریم خدایااااا 😂😭تا یازده بای بای 



تاريخ : سه شنبه بیست و یکم دی ۱۴۰۰ | 20:56 | نویسنده : من |

خب بالاخره تموم شد فردا ساعت هشت امتحانه امیدوارم طبق همیشه بخیر بگذره 😂🙏 دیگه وقتی با گوشی درس بخونی میدونین ک‌چی میشه یه دو سه ساعت اینستا چن ساعت تلگرام و بلگفا و و و . البته اینستارو دیگه حذف کردم این دوهفته حداقل اینستا نرم . میخوام اینقدر بنویسم تا خوابم ببره من وقتی سرم شلوغه خیلی میام اینجا یاروفادار قدیمی همینجاس:)و شاهد تمام غم و خوشحالیا و خراب کاریا و کارای خوبم بوده .یه سری وقتا جدا شدن از یه سری ادما هی فکر میاره میگی اگه یکم درست رفتار میکردم بهتر میشد اگه فلان فلان . همش دارم خودمچ سرزنش میکنم و احساس میکنم واقعا برای ارتباط ادم زودرنجیم و حساسی میشم و ناراحتیا مو نمیتونم بروزززز بدم که این مشکللل همچنانننن با منه . فائزه باید قوی تر از. این حرفا شه ولی یه چیزی میدونی با خودم میگم تنهایی به ادم یاد میده قوی باشه ولی یه سری رفتارارو تو تنهایی یاد نمییگیری به قول دوستی که دیگه نیست توی ارتباط و رابطس که میفهمی چجوری هستی و‌چجوری رفتار میکنی من فهمیدم که وقتی ناراحت میشم بیانش برام وحشتناک سخته . اگه فرد یه جاهایی یه رفتارایی کنه که ناراحت بشم و اعتماد به نفسم بیاد پایین راحت صحبت کردن برام خیلی سخت میشه دیگه نمیتونم از خودم و زندگیم حرف بزنم همش اینجوری حس میکنم شاید حرفام جالب نباشه ولی همیشه اول ارتباط میدونم که هم خیلی باحال شروع میکنم هم خیلی پایه و شوخم ولی در ادامه وقتی کسی ناراحتم میکنه خیلی سخت میتونم برگردم به اون مدلی که خودم دوس دارم و بدم میاد از اینکه رفتارای دیگران اینقدر رو من اثر میزاره . دلم میخواد که یه رفرش روحی بشم ولی میترسم از اینکه برم پیش روان شناس و نتونه کاری کنه نمیدونم تاثیر داره یا نه 



تاريخ : شنبه هجدهم دی ۱۴۰۰ | 1:49 | نویسنده : من |

بی عنوان

نصفه جزوه رو تموم کردم ایشالله بقیشم سریع تموم شههه .

یه اهنگ روزبه بمانی داره پخش میشه چقدررر قشنگه اصلا دیگه ادامه نوشتنم نمیاددد🥺

نمیدونم چرا دیگه نمیتونم راحت حرف بزنم کلی فکرای قاطی پاتی تو سرمه که نمیتونم سر و سامونشون بدم . دوس دارم کلا بحث چتو و صحبت کردن با بقیه رو بزارم کنار ولی بعضی وقتا باز دوس دارم برم سمتش احساس میکنم شاید من اصلا اونقدر رو خودم کار نکردم ک بتونم برم سمت عشق و عاشقی و باید قیدشو بزنم ولی به نظرم خیلی خیلی حیفه حالا فعلا که امتحاناس بیخیال . از این به بعدشم بیخیال 😂😐🤷🛌🐛

 



تاريخ : جمعه هفدهم دی ۱۴۰۰ | 15:0 | نویسنده : من |

باروون

امروز عالییی بود بعد سال ها صبح پاشدم 😂از ده تا یک بیرون بودم هم درس خوندم هم حال کردم هوا فوق العاده بود شبم یه یه ساعتی رفتم بیرون خیلیی خوب الانم دیگه درس بسه میخوام سریال علاقه ی پادشاه رو ببینم خیلی خوبه 🥺🥺



تاريخ : دوشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۰ | 22:0 | نویسنده : من |

جزای اختصاصیییی

الان مثلااا تایم فرجه هاس و من میخواستم مثل بچه های گل بشینم بخونم اما جدا هیچی نمیفهمم  واقعا فک نمیکردم یه کلاهبرداری اینقدررررمطلب داشته باشه اخه میگم خب وقتی نمیفهمم متن کتابو خب چرا وقت بزارم اصلا😂😑 یعنی واقعا تا حالا درسی نبوده که نفهمم سخت بوده اما تا این حد برام عجیب غریب نبوده اینا همه اثرات اینه که یه جلسه هم تو کلاس نبودم خیلی سخته واقعا سخته یعنی صدو سی صفحه خوندم واقعا نمیدونم چقدر بارمه😂 و واقعا اینجوری خوندن جز اتلاف وقت هیچی برام نداره برای همین تصمیم گرفتم برم مدنی بخونم حالا برای این درس واقعا فکری ندارم کل استرس و دغدغش باشه هم موقع امتحان خدایی چجوری باید بخونمششش خاک تو سرش اه . 



تاريخ : یکشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۰ | 19:9 | نویسنده : من |

شلوغ پلوغ

این نیمه شب ازاوناس که فکر و خیال یه لحظه هم ارومم نمیزاره دلم‌ میخاد بتونم بخوابم ولی خیلی وقته شب بیدارمممم و اصلا نمیتونم بخوابم شبا . استرس امتحانا هست از اونروم میگم مدرکمو بگیرم تهش چی ؟من تیپ و روحیاتم اصلااااا به وکالت نمیخوره . همینجوریش از قضیه ی خانواده کلی دلم گرفته. چن وقتی هس که کلا رو مود گریه نیستم ولی دلم میخاد الان فندک تب دارو بزارم عررر بزنم ولی خب فک نکنم با گریه اروم شم یعنی هنوز خودمو نشناختم که خدایی با چی اروم میشم . اینکه رمان میخونم ارومم میکنه اما این قضیه یکم موقتیه چون بعدش دوباره فکر شروع میشه .    خدایا زندگی خیلیا داره تلخ میشه خودت مدد برسون دیگه چی بگم . کلی حرف حرف حرف تو مغزمه که دیگه بیان کردنشون واسم سخت شده .امیدوارم بگذره به خوشی بگذره ... :)



تاريخ : یکشنبه پنجم دی ۱۴۰۰ | 2:34 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.