وقتی با بابا صحبت میکنم میگه خارج از ایران همچینم اش دهن سوزی نی قبول دارم حرفشو چون الان حتی بچه ها شهرای شمال هم رفته بودن به عنوان دانشجو بازم بومیا تفاوت رفتاری بین خودشون و غیر بومی دارن و این یعنی حتی تو یه کشور حتی یه شهر یه خونه هم تبعیض رفتاری و تفاوت فرهنگی زیادی وجود داره
اما حداقلش برای یه دیقه رفتن تو تلگرام و اینستا ده هزار بار خودمو به اینور و اونور نمیزنم اخر سر اعصابم به فنا بره
هیچی پول ندارم اما الان به سرم زده بعد ازمون ارشد برم سرکار و پولامو جمع کنم برم دماغمو عمل کنم همینقدر دیوانه و پر از کمبود اعتماد به نفس شدیدد جوری ک دیگه نمیتونم خودمو زیبا بدونم و این واقعا وحشتناکه برام
و این جدا از تمام این حالتای وحشتناک زندگی و جامعه فشار میاره
تنها چیزی ک میتونم بابتش شکرگزاری کنم اینکه هیچ درسیو تا الان نیفتادمممم و هشت تا امتحان دیگه مونده تا پایان کارشناسی...
چن وقت پیش خواب دیدم ورودی دانشگاه بهشتی یا همون فرح بودم:))) بعد یه پسره دراومد ک خیلی کیوت بود رفت با یه دختر خیلییی خوشگل الکلنگ سوار شد و همونجا به خودم میگفتم کاش توام خوشگل بودی یا حداقل در حد پشمک اعتماد به نفس داشتی
چون واقعا خیلیااارو دیدم ک واقعا چهره خوشگلی ندارن و من بهتر باشم از اونا اماااا اعتماد به نفسشون فوق العادس و همونا کلی رفیق دختر پسر دارن
و تنها گزینه ای ک تونستم ازعهدام بهش پایبند باشم چت نکردن با بقیس که یه هفتس پاکم😂
و واقعاااا سخت بودااا چون بعضی وقتا شدیدا دوس داشتم با کسی چت کنم یه رفیق پسر باحال پیدا کنم
اما جلوخودمو گرفتم و البته کار مفید تری هم نکردم رفتم چارتا رمان اشغال خوندم