هرچند ک از کلاس متون فقه هیچ همکلام و دوستی در نیومد اما جزو کلاساییه ک واقعا حالم خوبه و همش میخندم از بس مباحثشو باحال توضیح بده البته فقه به خودی خود مسخره و خنده دار هست (بعضی از مسائلش منظور)مخصوصا ک امروز درمورد چار زنه گرفتن شوهر بحث داغ بود
دیگه کلا تو این سه روزفقط همین کلاسو رفتم
قرار بود امروز به دوتا از رفیقای قدیمم زنگ بزنم یکیشون سه سال بود که هیچچچچ ارتباطی نداشتیم علیرغم اینکه واقعا واقعا دوسش داشتم هرچند خیلی هم بدم میومد ازش بابت یه سری رفتارا ولی تنها آدمی بود ک دوس نداشتم حذفش کنم ولی هرچی زنگ زدم جواب نداد فک کنم یه سریم قطع کرد حالا شماره خودن نبود ولی چون قبلش با شماره خودمم زنگ زدم نمیدونم دیگه مهم نیست من سعیمو کردم این ارتباطه شکل بگیره اما خود کثافت و احمقش نخواست :)))))بی لیاقت چون میدونم اونم واقعا دوسم داشت نمیدونم چش شد یهو دختره دیوانه :/
دیگه تا اخر شب احتمالا شماره هاشو خاطرشو و یادشو همره میدم بره گمشه این پست مخصوص اونه برا همین هرچقد فوش و بد و بیراه بگم کاملا ازادم کلی شوق داشتم بابت صحبت باهاش واقعا چرا اینقدر احمق و ابله بود ؟!