دانشجوی ترم صفری

پنج سال دیگه

من
دانشجوی ترم صفری

پنج سال دیگه

داشتم فک میکردم پنج سال دیگه مثلا که بشه سال ۱۴۰۶ چیکار دارم میکنم . مهم ترین ارزوم اینه که بتونم کار کنم و بتونم مستقل باشم تمام ترسم اینه که نتونم شغل خوبی پیدا کنم و اگرم جایی مشغول شم همش پر از ترس و استرس باشم و حس ناکافی بودن پیدا کنم . فاطمه یه ویدئو نشون داد واقعا حالم گرفته شد اینکه شاید اصلا عشقی وجود نداره و این فرهنگ و جامعس که به ما یه سری چیزارو الغا میکنه اصلا نمیدونم اینا وجود داره یا نه ولی من واقعا دلم میخاد پیدا کنم ادمایی رو که حالم باهاشون خیلی خوب باشه . من تنهایی رو دوس دارم اما قطعا یه گروه خفن خیلی میتونه هیجان انگیز تر باشه و اصلا یه سری از احساسات و رفتارای ادم تو ارتباط با دیگرانه ک شکل میگیره نه تنهایی اگه قراره این سال ۱۴۰۶ تنها بمونم قطعا انتخابم نبوده اما باهاش کنار میام . 

بیشتر این روزا رو سر رویا پردازی میگذرونم و خواب...

یه درست کردن یه رزومه پفکی‌رو هم ده روزه دارم طولش میدم خیلی خستم از اینکه اینقدر رو هدفام و برنامه هام سستم و انجام نمیدم ترس. تنبلی همه و خودم داریم گند میزنیم باهم:)))

نظر الانم اینه حتی اگه عاشق شدم و اگررر ازدواج کردم خیلی سر بچه دار شدن فک میکنم خیلی زیاد چون به نظرم ماها اونقدر با دنیا حال نکردیم که بخوایم یه بنده خدا دیگرو هم عذاب بدیم مخصوصا ایران . حال‌اگه خارج رفتم باز یه چیزی 😑😂



تاريخ : شنبه یکم مرداد ۱۴۰۱ | 4:19 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.