دانشجوی ترم صفری

ادامه

من
دانشجوی ترم صفری

ادامه

جالب ترین قضیه اینه شب ک داشتم میرفتم یهو یه خانومه اومد جلوم صدام زدم منم اماده شدم تا اگه ادرسی داشت خیلی بااعتماد به نفس بگم چون واقعا فک نمیکردم غیر از ادرس کار دیگه ای داشته باشه با شجاعت گفتم بله و اینا یهو گفت چند سالته من پوکر شدم جااان گفتم بیست بعد گفت قصد ازدواج داری من خندم گرفته بود گفتم نه خانومه همینجوری بهم زل زد گفتم خدافط 😐😂 واقعا همینقدرررر کشکی خواستگاری میکنن خداوکیلی اینقدر از مزایای سنتی میگفتن که شناخت بیشتره این بود خب اینو همون پسره اگه پیشنهاد بده ک کلشو میکنن پسره خوبی نیستو فلان میخواستم بگم حاج خانون حداقل پنج شش دیقه نگام میکردی مگع اومدی بقالی😐😂😐عاللللیییی بود 



تاريخ : پنجشنبه سیزدهم خرداد ۱۴۰۰ | 0:39 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.