دانشجوی ترم صفری

مامانو بابا رفتن مشهد دیگه ما سه تا کاملا مستقلانه زندگی‌میکنیم ولی هم امروز هم فردا دعوت شدیم 🙁😂ادم خجالت میکشه بابا تهش به چیزی واس خادما درست میکنیم دیگه .ایشالله فردا خوش بگذره خداروشکر که سالم شدم چند روز پیش به حدی حالم بود که داشتم میمردم تو چند دقیقه واقعا مرگو حس کردم تو اون لحظه فقط نفس میکشیدم و به خدا فکر میکردم حتی شاید بعد از اون موقع دیگه اونقدر از مرگ نمیترسم فقط امیدوارم آدم اینقدر از هر روزش لذت ببره که اگه تموم شه نگه حیف این لذت میتونه هم تو تفریح کار تلاش و سخت کوشی باشه امیدوارم سراغ کارهایی که دوس دارم برم واقعا از ته دلم میخاد مثلا شش سال هفت سال دیگه واقعا بتونم مستقل باشم یعنی امیدوارم البته🥺🤲😂