دانشجوی ترم صفری

دانشجوی ترم صفری | اسفند ۱۴۰۱

من
دانشجوی ترم صفری

سال غم سال خون

هیچ چیز امسال بوی عید نمیده و من هرگز به کسی تبریک نمیگم چون این روزا نه بهاری هست نه حال و هوای نویی . اینروزام فقط شبا با خواهرم همینجوری بیرون میرفتیم و آهنگ پلی میکردیم

از مصاحبه های کاری هم ک رفتم فک نکنم خبری بشه اما امیدوارم این روحیه رو عوض کنم حتی اگه نشد کار حوزه گرافیک کنم خودم پیگیری کنم و حتما باشگاهو برم



تاريخ : شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ | 23:51 | نویسنده : من |

برنامه نویسی

خب اولین خط کد نویسی رو بالاخره استارت زدم تو همین چند ساعت به هزار تا مشکل کوفت و زهرمار خوردم الانم باز گوشیمو شناسایی نمیکنه ک بتونم ببینم چه کوفتی درست کردم همون یه خط

اینقدر از داداشم پرسیدم و هی پیشش رفتم دیگه واقعا روم نمیشه سرویس شدمممم

یعنی اخرش یه جوری میشه علی بگه غلط کردم بهت گفتم بری یاد بگیری 😂☹️

چرا اینقدر به مشکل میخورم ؟! قطعا همه برنامه نویسا یا اصلا همه شغلا به مشکل میخورن اما من سر کوچیکترینننننننن مسائل نمیدونم چ کنم و واقعا هنگ میکنه میدونی وقتی موانع از همون استارت راه رو سرت بریزن واقعا نفست میبره لپ تاپ خودم ک روشن نمیشه

اینقدر کند و اشغالو قدیمیه ک حیفم میاد درستش کنیم ولی همش رو وسایل داداشم تلپم ک واقعا گناه داره

هعییی فعلا ک روم نمیشه فردا ازش میپرسم 😂🧐😐



تاريخ : جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ | 22:45 | نویسنده : من |

ارشدددد

خب پنج ساعت دیگه ارشد دارم :/

با اینکه تهران قبول شدن دور از دسترسه چون اصلا شرایط روحی روانی درس خوندن نبود و ظرفیت به شدت کمه اما میریم ببینیم چی میشه نیازمند معجزه

میباشیم امیدوارم سوالات آشنا باشد همین

خوابمم نمیبرههههههه

کنکور کارشناسیم تا ساعت دو خوابم نبرد از هیجان و حس و خوب

الان که هیچ حس خوبی نیست نه به خاطر آزمون بلکه به خاطر شرایط مزخرف اسفناک و غم آلودی که برامون ساختن

و جوانی که پر پر شد



تاريخ : جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ | 3:27 | نویسنده : من |

چشام میسوزه حوصله هیچیو ندارم فک کنم همون درس خوندنای مزخرف بهترین و مفید ترین لحظات زندگیمه بقیش اینستا و گریه و حال بد و رمان و تلگرامه و یکم با خانواده بودن

خب سعی میکنم الان تمرکز کنم رو اتفاقایی ک میخواستم تعریف کنم . امروز با کفشای جدید رفتم دانشگاه و خداروشکر کردم ک سکندری نخوردم ادددد از راه برگشت پام تو درواحد گیر کردددد

دیگه از خوندن راضی بودم خیلی تمرکزم بهم نخورد و تایم مفید بود

ولی هر ساعت بیام چه صبح چه ظهر چه عصر چه شب بیام خونه عین جنازه ها میوفتم رو تخت حتی زیپ کیفو وا‌نمیکنم چه فازیههههه😶😂



تاريخ : دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ | 1:29 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.