دانشجوی ترم صفری

دانشجوی ترم صفری | شهریور ۱۴۰۱

من
دانشجوی ترم صفری

پیشرفت

به وقت31شهریور ماه 1401و باز هم پیشرفتی عظیممان فیلتر شدن واتساپ و اینستاگرام مرحبا مرحبا به این پیشرفت این حجم از تکنولوژی و مدرنیته در این قرن کم شگفتی ندارد هاااا .



تاريخ : پنجشنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۱ | 19:12 | نویسنده : من |

حال هممون

حال خوبی نیس حال کلی آدم خوب نیست همه گرفتن چیکار میشه کرد واقعا با اعتراض درست میشه؟؟یا قراره کلی آدم بیگناه و شجاع که اعتراض کردن صدمه ببینن و این اشغالا تیراندازی کنن حال خوبی نیست این روزا دنیا واقعا چن روزش قشنگه؟!



تاريخ : سه شنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۱ | 23:48 | نویسنده : من |

عشق هست؟!

اینقدر که تو رمانا عشقو تجربه کردمممم و تو تخیلاتم بوده به نظرم واقعی شدنش شاید خیلی غیرممکن باشه و فکر کردن بهش خیلی حس بدی میده اینکه نرسه روزی ک بتونم یکیو خیلیی دوسش داشته باشم و یه حس دوطرفه باشه . یکی ک دلش بخاد با تو وقت بگذرونه حرف بزنه . دوس ندارم وقت ادم صرف ادمای موقت یا چتای موقت باشه دلم میخاد آدما دلشون گرم باشه به یکی غیر از خانوادش .نمیدونم اصاا وجود داره ؟؟میشه عشق واقعی باشه .

اصلا میشه تجربش کرد من آدمش هستم؟ من میتونم دوست داشتنی باشم برای یه نفر یا نه ؟!

میخواستم برم سفر ولی خیلی حالم گرفته شد دیگه جور نشد برم خودمم تو فازش دیگ نبودم چون هفته دگ کلاساس البته ک‌خب خیلی اینش مهم نی



تاريخ : جمعه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۱ | 14:10 | نویسنده : من |

بلیچینگ

امروز بیلیچینگ کردم رنگ دندونا عالییییی شده اما خب همین ک گفت موندگاریش معلوم نیست یکم استرسم داد ولی الان خیلس خوبه فقط اینقدردهنم وا بود جر خورد لبم باد کرده :/



تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۱ | 13:2 | نویسنده : من |

شکست پذیر

امروز صبح باشگاه ک رفتم از روز قبل حس درد داشتم تو پام نمیدونستم از چی بود اما از بس خیلی حواسم به خودم هست امروزم پا زدم دیگه اخرای اسمیت دیدم فلج به تمام معنا شدم بقیه رو بالاتنه زدم و حسابی خورد تو پرم هنوزم پام درد میکنه بالاترین قسمت پا ک اخرش نفهمیدم اسمش چیه :/ خلاصه ک از لحاظ جسمی داغون بودم روحی هم که :))))

شب با خواهرم پنکیک درست کردیم و بالاخره بعد مدتها یه نیمچه اشپزی کردم ک خوب شد و ساده بود کلا

بعدشم رفتم سراغ لپ تاپ ک کار کنم و دوباره با هزارتا مشکل مواجه شدم که نتونستم حلشون کنم دیگه واقعا حالم داره بد میشه از اینکه برای یه ذره جلو رفتن توی مسیرم اینقدرررر مشکل جلومه یا من زیادی ابله هستم



تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۱ | 0:47 | نویسنده : من |

حرف زیاده اما کو یار :/

چن روز پیش استارت استوری موشنو زدم اما سر یه جاییش خیلی بدددد خوردم به بن بست و هرکاری میکردم کثافت درست نمیشد دیشبم یه کانال یوتیوب پیدا کردم اموزش همینا ازش سوال پرسیدم خیلی خوب بود 🥺قشنگ جوابمو داد ولی بازم هیچی به هیچی همونجا ک داشتم کلی به خودم بد و بیراه میگفتم ک‌اره تو اصلا حالیت نیس تورو چه به ابزارای پیشرفته افترافکت ولش کن بلد نیستی یهو دیدم سر یه سوتی ساده تغییراتی ک اعمال میشدرو نمیدیدم همینقدر تباهی واقعا خداروشکر که فهمیدم البته هنوزم کلی مشکل دارم سر درست کردنش و هنوز جذابیت نداره ولی خب خداروشکر اون مشکل رفع شد

یه اتفاق دیگم اینکه از سه چار نفر درمورد تزریق انزیم بینی سوال کردم همشونننن راضی بودن احتمال استینارو بالا بزنم برم تزریق بینی احتمالاا چارشنبه هم برم بلیچینگ منی ک کلااا تو این فازا نبودم قراره فائزه رو جدیدش کنیم .

ببینیم واقعا رو اعتماد به نفسش تاثیر میزاره یا ن .

ولی خب تزریق خیلییی ساده تر از عمله واقعا و اصلا در اون حد ترسناک نیست امیدوارم زیباتر شوم و زیباتر ببینم و زیباتر اعمالم را انجام دهم



تاريخ : سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۱ | 2:13 | نویسنده : من |

تکرار مکررات

به قول شاعر این حقیقته ادما همیشه تنهان:)



تاريخ : دوشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۱ | 2:27 | نویسنده : من |

دیگه بازنده نیستم

شب عصب کشی کردم هیچ دردی نداشتم چرا قبلا خیلی درد داشتم؟؟؟!!!

من احتمال شصت هفتاد درصد میگم‌چون یه مسکن هم نمیخورم چون خانوادگی عادت داریم ک درده خوب میشه لازم به قرص نیست و چرا واقعا چنین تزایی میدادیم و اذیت میشدیم و اون همه درد میکشیدیم ؟؟!!!

ما خانوادگی اهل تخریب همیم هیچوقت نمیتونیم قشنگیا و زیباییای همو ببنیم اکثرا کارمون انتقاده تهشم میگیم چون دوس داریم تو بهتر شی اینارو میگیما و خب این وحشتناکه چون ادم بالاخره یه جا حداقل نیاز به یه انگیزه ای داره حالم به هم میخوره از هرچی انتقاده وقتی هیچکی نیست بگه باریکلا ک داری فلان کارو‌میکنی

به حرف دکتر گوش‌کردم هر چار ساعت مسکن خوردم و هیچ‌دردی نداشتم خداروشکر

و بالاخره و بالاخره امروز استارت طراحی استوری موشنو زدم کار با فتوشاپش تموم شد و موشن رو‌شروع کردم هرچقدر طول بکشه هرچقدر سیستم اینترنت بخواد اذیتم کنه میرم جلو حتی اگه کاری ک‌ بقیه تو یه دیقه انجام میدن واسم نیم ساعت طول بکشه دختر گلم تسیلم نشووو این جمله هم خیلی خوردم کرد هم روم اثر‌گذاشت

بازنده اون کسی نیست که نمیبره کسیه که به خاطر ترس از باختن حتی شروع نمیکنه .

و من دارم سعی میکنم نقاب بازندگی‌رو وردارم و جلو برم

یه سری حرفا درباره ی ادمای لاغر که آدما توپر دوست دارن لاغر زیاد جذاب نیست مدلا اینستا همه باعث شد خیلی خیلی دیگه از خودم خوشم نیاد شاید بتونم خودمو قبول کنم اما خیلی ترس داشتم از اینکه بعدا یکی نباشه که خیلی زیاددد دوسم داشته باشه و منظورم ظاهریه ...‌‌‌‌‌چون خودمم خیلی ظاهر بقیه برام مهم شده

باشگاهو سعی میکنم که همینجوری مداوم ادامه بدم اما کاش اینقدر با حرف بقیه بهم نریزم کاش بتونم بگم به درک که بقیه توپر دوس دارن و لاغر دوس ندارن کاش بتونم این جمله رو از اعماق قلبم بگم :)



تاريخ : دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۱ | 2:36 | نویسنده : من |

خوشی

بالاخره بعد مدت ها تونستم یه پیجی پیدا کنم ک اموزش طراحی استوری رو بزاره و یه پیج دیگم استوری موشن که بتونم یاد بگیرم اومدم که بعد. ساعت ها تنبلی و خاک بر سری و سستی و کاهلی کار انجام بدم از اونطرف کامپیوتر فتوشاپو وا نمیکنه چون میگه سیستمت در حد پشمم جای خالی نداره لپ تاپ داغون خودمم روشن نمیشه 🙃🙃🙃🙃منو‌این همه خوشبختی محاله محاله تورو داشتن مثل خواب و خیاله خیاله خیاله

دیشب با سارا و خواهر بیرون بودیم و حس و و حال و به اضافه هوا خوب بود و چیپس و ماست موسیر زدیم در رگ مزه داشتیم اما اصل کاری ک نبوووود🌝🌝

هنوز که هنوزه تصمیم نگرفتم اصلا ارشد بدم ندم یا اگه شرکت کنم اصلا چی‌بخونمممممم نمیدونم چقدر همه چی پیچیدس



تاريخ : جمعه یازدهم شهریور ۱۴۰۱ | 16:37 | نویسنده : من |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.